جدول جو
جدول جو

معنی علی عقینی - جستجوی لغت در جدول جو

علی عقینی
(عَ یِ ؟)
ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی. مفسر و نحوی و بیانی و متکلم و محدث و اصولی متولد در سال 1033 هجری قمری وی در سوم ربیعالاّخر سال 1101 هجری قمری در تعز درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر تفسیرالقرآن. 2- شرح الفیۀ ابن مالک، در نحو. 3- شرح المدخل فی المعانی و البیان. 4- شرح منظومه، در شعب ایمان. 5- شرح نخبهالفکر ابن حجر. (از معجم المؤلفین از البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 496 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ شَ)
ابن شلبی شبینی شافعی. فقیه و مفسر بود. او راست: 1- تفسیر قرآن. 2- شرح بر منهج الطلاب زکریای انصاری، در فروع فقه شافعی، که در سال 1189 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. و نیز او را تقریری است. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 204 و ج 2 ص 547)
ابن چلبی. از علمای اواخر قرن 13 هجری قمری بود. او راست: نورالانوار فی فهم بعض معانی کتاب الله العزیز الغفار، در تفسیر قرآن. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 280)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن محمدحسین نجفی زینی. وی شاعر بود و در سال 1215 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. و نیز تقریظی بر تخمیس البردۀ محمدرضا نحوی دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 4 ص 8 و ج 9 ص 758 از تکمله الامل)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ لَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن علان. مکنی به ابوالحسن. از محدثان امامیۀ زمان غیبت صغری. رجوع به علان کلینی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِیِ)
ابن عابد. وی واعظ و خطیب در خراسان و هرات بود. و در سال 903 هجری قمری خطبه ای بنام ائمه ایراد کرد و در نتیجه عوام مردم بر او حمله کردند. و سرانجام وی در نیشابور درگذشت. او را برخی اشعار است. و گویند بسیار تیزهوش بود به طوری که قصائد را با یک بار شنیدن از حفظ میکرد. (از الذریعه ج 9 ص 761)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ بَ)
ابن منصور بن عزیز بن معز فاطمی عبیدی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین الله. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن احمد بن محمد بن ابراهیم عزیزی بولاقی شافعی. ملقب به نورالدین. فقیه و محدث بود و در سال 1070 هجری قمری در بولاق درگذشت. عزیزی، منسوب است به عزیزیه در شرقیۀ مصر. او راست: 1- حاشیه بر شرح تحریر زکریا انصاری. 2- السراج المنیر بشرح الجامع الصغیر، فی الحدیث. 3- الفوائد العزیزیه، که حاشیه ای است بر شرح الغایه ابن قاسم. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و خلاصه الاثر ج 3 ص 201 و فهرس الازهریه ج 2 ص 592 و فهرست الخدیویه ج 1 ص 347 و الکشاف ص 40)
ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی. متوفی در سال 1199 هجری قمری او راست: 1- اشارات الفیضیه الی خبایا القصیده الزریقیۀ ابن زریق بغدادی. 2- کتابی درعلم الاوفاق. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 770 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 83)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ سَ)
ابن محمد عسیلی مصری شافعی. ملقب به نورالدین. نام او در هدیهالعارفین به صورت ’علی بن عبدالله عسلی’ آمده است. وی ادیب و مطلع در علوم عقلی و نقلی بود و در سال 994 هجری قمری درگذشت. او راست: حاشیه بر مغنی اللبیب ابن هشام، در نحو. (از معجم المؤلفین از الکواکب السائرۀ غزی ص 157 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 434 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 748 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 124)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن صالح رومی. ملقب به عبدالواسع علیسی. متوفی در سال 950 هجری قمری او راست:همایون نامه، و آن ترجمه ترکی ’انوارسهیلی’ حسین واعظ کاشفی است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1509)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
مصری (دکتر علی...). وی از دارالعلوم و از دانشگاه قدیم مصر فارغ التحصیل شد و فلسفه وزبانهای شرقی را در آلمان خواند و به مصر بازگشت و به استادی دارالعلوم منصوب شد و نیز بازرس کل فلسفه در وزارت فرهنگ گردید. و در سال 1359 هجری قمری درگذشت. او راست: الحیاهالاقتصادیه الالمانیه اثناءالحرب الحاضره (سنه 1914 م). (از معجم المؤلفین ج 7 ص 160)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ)
ابن مقرب بن منصور بن مقرب بن حسن بن عزیز بن ضبار ربعی عیونی، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوعبدالله. رجوع به علی ربعی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن عثمان بن یعقوب بن عبدالحق مرینی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به المنصور باللّه و مشهور به سلطان أکحل (به سبب سیه چرده بودن). دهمین سلطان از بنی مرین در مراکش بود و در سال 732 هجری قمری به سلطنت رسید. رجوع به ابوالحسن مرینی و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 126. جذوهالاقتباس ص 291. الاستقصاء ج 2 ص 57. الحلل الموشیه ص 134. اللمحه البدریه ص 92. دائره المعارف الاسلامیه ذیل ’بنومرین’. معجم الانساب زامباور (بنومرین بفاس). ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ج 1 صص 44-48
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن یحیی درینی انباری، مکنّی به ابوالحسن و ملقب به ثقه الدوله. رجوع به علی انباری (ابن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن جعفر بن حسن بن عبیدالله بن علی بن حسین بن حسن بن علی بن احمد حقینی. وی فقیه و متکلم بود و در ماه رجب سال 490 هجری قمری به قتل رسید. او را مقالاتی است در علوم. (از معجم المؤلفین از تراجم الرجال جنداری ص 24)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَ)
ابن عبیدالله دقیقی بغدادی، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به ابوالقاسم (علی بن عبیدالله دقاق) و علی (ابن عبیدالله...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رُعَ)
ابن مهدی بن محمد بن علی بن داود بن محمد بن عبدالله بن محمد بن احمد بن عبدالقاهر بن عبدالله بن اغلب بن ابی الفوارس بن میمون حمیری رعینی زبیدی، مکنّی به ابوالحسن. اولین تن از خوارج بنی مهدی در زبید. وی ابتدا از وعاظ و مرشدان به راه حق در تهامۀ یمن بود و اندک اندک بسیاری ازمردم به او گرویدند تا در سال 545 هجری قمری گروه کثیری با وی بر امامت بیعت کردند و او برجبال صعود کرد و کسانی را که با وی صعود کردند ’مهاجر’ نامید. وی بارها به قرای تهامه حمله آورد و بسیاری از آن مناطق را تسخیر کرد. و بین او و حاتم بن عمران صاحب یمن جنگی سخت درگرفت. سرانجام به سال 554 هجری قمری درگذشت و دو ماه پیش از وفاتش، شهر زبید را ازدست متوکل علی الله احمد بن سلیمان خارج ساخت. عقاید اوموافق عقیدۀ خوارج بود و پیروانش را به مناسبت تهلیل بسیاری که می کردند ’مهلله’ نامیدند. جانشینان او تا سال 569 هجری قمری بلاد تهامه و بعضی نواحی آن را درتصرف داشتند و در این سال به دست ایوبیان منقرض گشتند. (از الاعلام زرکلی بنقل از بلوغ المرام ص 17) (ازطبقات سلاطین اسلام ص 85) (از معجم الانساب زامباور ص 182)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن حسین بن حیدررضا عاملی وکیلی. وی از واعظان به شمار می رفت و در سال 1273 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: 1- تنبیه الغافلین و تحفهالمریدین. 2- سرورالمقبلین. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41 ص 153)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ سَ)
ابن خلیفۀ حسینی مالکی. او راست: الریاض الخلیفیه، که منظومه ای است نونی و در آخر جمادی الثانی سال 1131 هجری قمری از نظم آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 56. هدیهالعارفین ج 1 ص 765)
ابن محمد بن دقماق حسینی، ملقّب به زین الدین. وی در سال 806 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: نزههالعشاق فی الادب. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 300)
وی شاعر بود و در سال 1286 هجری قمری در سن هشتاد سالگی درگذشت. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 753 بنقل از تذکرۀ سنگلاخ و المآثر اعتمادالسلطنه ص 222)
ابن ناصر بن علی حسینی، ملقّب به صدرالدین و مکنّی به ابوالحسن (575- 622هجری قمری) مورخ بود. او راست: زبدهالتواریخ یا اخبار الدولهالسلجوقیه. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مقدمۀ کتاب اخبار الدولهالسلجوقیه شود
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین. رجوع به ابن طاووس و به علی (ابن موسی بن جعفر...) شود
ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسنی حسینی، مشهور به ابن معصوم ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمد بن محمدبن...) شود
ابن نصر بن هارون بن ابی القاسم حسینی یا موسوی تبریزی، ملقّب به معین الدین یا صفی الدین ومتخلص به قاسم و مشهور به قاسمی و شاه قاسم. عارف و شاعر معروف قرن نهم هجری. رجوع به قاسم انوار شود
ابن ابی بکر بن خلیفۀ همدانی حسینی یمانی شافعی، مشهور به ابن ازرق و ملقّب به موفق الدین و نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی ازرق شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی، مشهور به نسابه و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن منصور بن محمد بن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی کبیر شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. رجوع به علی طوسی شود
ابن خلف بن عبدالمطلب بن حیدربن محمد بن فلاح موسوی حسینی مشعشعی حویزی. محدث و مفسر و ادیب. رجوع به علی حویزی شود
میر علی حسینی، تبریزی. خطاط، ملقّب به ظهیرالدین قدوهالکتاب و مشهور به واضع. رجوع به علی تبریزی (حسینی...، شود
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی، مکنّی به ابوالفضائل و ملقّب به محدث. رجوع به علی سنجانی شود
ابن مهدی بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی، مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ حُ سَ)
ابن حسن بن سلیمان بن سعد بن فرج الله بن علی بن سعد بن عبدالله بن حماد حسینی جزائری نجفی (سید...) ، مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزائری شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جِ)
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. فقیه بود و در سال 856 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح القواعد. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 327. امل الامل حر عاملی ص 446)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن خواجه بهاءالدین محمد جوینی، نوادۀ خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان. رجوع به علی جوینی (ابن بهاءالدین محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ وَ)
ابن احمد کاتب، ملقّب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی. منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی و صاحب دیوان رسائل او. از تاریخ ولادت او اطلاع صحیحی در دست نیست ولی بنابرآنچه در ’عتبهالکتبه’ (ص 5) آمده است وی در حدود سال 516 هجری قمری که مسلماً آغاز جوانی او بوده است به قصد آموختن صناعت دبیری به مرو رفت. پس باید ولادت او در اواخر قرن پنجم هجری باشد. او بعد از اتمام تحصیلات خود هم در جوانی وارد دستگاه دیوانی شد و در دیوان رسائل به کار پرداخت ولی در آغاز امر کار او رونقی نداشت و مقبول نظر استادش که صاحب دیوان رسائل بود نیفتاده بود. وی خال پدر چهارم عطاملک جوینی، مؤلف تاریخ جهانگشا است. و عطاملک در تاریخ خود داستان شفاعت منتجب الدین را از رشید وطواط آورده است که به اجمال چنین است: وقتی سلطان سنجر در سال 542 هجری قمری بقصد جنگ با اتسز خوارزمشاه بطرف خوارزم حرکت نمود، قصبۀ هزاراسب را از محال خوارزم محاصره کرد. انوری که در لشکر سلطان سنجر بود رباعیی در تشویق سنجر به تسخیر ’هزاراسب’ سرود و وطواط در جواب او بیتی در مدح ’اتسز’گفت و این امر باعث خشم شدید سلطان سنجر گشت و سوگند خورد که چون او را بازیابد، هفت عضو را از یکدیگر جدا کند. و چون هزاراسب مفتوح شد رشید وطواط متواری گشت تا بالاخره به منتجب الدین بدیع جوینی پناهنده شد. منتجب الدین که علاوه بر منصب دیوان انشاء، ندیم مخصوص سلطان نیز بود، موقعی مناسب به دست آورده به سلطان سنجر گفت که ’وطواط’ مرغکی ضعیف باشد طاقت آن نداشته که او را به هفت پاره کنند، اگر فرمان شود او را به دو پاره کنند. سلطان بخندید و جان وطواط بخشید. مهمترین اثر علی جوینی، مجموعۀ منشآت و مراسلات وی است که آن را به نام ’عتبهالکتبه’ خوانده است. عوفی دو کتاب دیگر به او نسبت می دهد: یکی ’رقیهالقلم’ و دیگری ’عبرات الکتبه’. و مرحوم قزوینی این کتاب اخیر را همان ’عتبهالکتبه’ داند. (از تاریخ ادبیات چ صفا چ 1 ج 2 ص 969). و رجوع به لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 78 و مقدمۀ جهانگشای جوینی چ لیدن ص یو و مقدمۀ حدائق السحر رشیدالدین وطواط چ عباس اقبال ص ’ی’ شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جُ وَ)
ابن محمد بن علی جوینی، ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و جدلی و حافظ متون حدیث بود. وی در سال 405 هجری قمری متولد شد. او راست: 1- شفارالمسترشدین فی الخلافیات. 2- کتابی در اصول فقه. 3- نقد مفردات امام احمد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات الشافعیۀ سبکی ج 4 ص 281)
ابن عبدالله بن یوسف بن محمد جوینی، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465 هجری قمری درگذشت. او راست: السلوه فی التصوف. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 691)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن احمد بن علی بن محمد بن جعفر بن عبدالله بن حسین بن علی بن ابی طالب. مکنی به ابوالحسن و مشهور به شریف. از علمای امامیه بود و در سال 298 هجری قمری وارد بغداد شد. او راست: 1- الرجال. 2- کتاب بین المسجدین. 3- المدینه. 4-المسجد. 5- النسب. (از معجم المؤلفین از الفهرست طوسی ص 97 و معجم الادباء ج 12 ص 222 و ایضاح المکنون ج 2 ص 281 و تنقیح المقال ج 2 ص 266 و هدیه العارفین ج 1 ص 674). و رجوع به مصنفی علم الرجال ص 270 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ قَ)
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالباقی بن ابی جرادۀ عقیلی انطاکی. مکنی به ابوالحسن. وی اهل حلب بود و در باب انطاکیه سکونت داشت. مردی خردمند و صاحب فضایل و اخلاق پسندیده بود. در ادب و لغت و حساب و نجوم دستی توانا داشت و خط او نیکو بود. وی در محرم سال 461 هجری قمری در حلب متولد شد و در سال 517 هجری قمری ببغداد وارد شد. و در سال پانصد و چهل و اندی درگذشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 244 و چ قاهره ج 14 ص 5)
ابن مسلم. هفتمین و آخرین تن از حکام بنی عقیل بود و از سال 486 تا 489 هجری قمری بر قسمتی از عراق عرب و موصل حکومت کرد و در این سال سلسلۀ آنها توسط سلاجقه منقرض گردید (از طبقات سلاطین اسلام ص 106) (از معجم الانساب زامباور ص 205)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
کومی. وی پدرعبدالمؤمن بن علی قیسی کومی اولین سلطان سلسلۀ موحدی در افریقیه بود. اصل او از قبیلۀ کومیه است و آن قبیله، اندک مردمی در ساحل بحر از اعمال تلمسان بودند. این علی به کاسه گری اشتغال داشت و در تاریخ حبیب السیر برخی از وقایع او و پسرش عبدالمؤمن ضبط شده است. رجوع به حبیب السیر چ خی-ام ج 2 ص 575 ش__ود
ابن محمد بن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی شاعر. ملقب به نظام الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف. رجوع به ابن خروف (ضیاءالدین ابوالحسن...) و علی (ابن محمد بن یوسف بن...) شود
لغت نامه دهخدا